یک بحث جدید را شروع کردم » عجایبی که در زندگیت دیدی [لینک]

سلام دوستان

۲، ۳ نفری هستیم که هنوز توی فیس قدم میزنیمو با رنگ دیوارهای هر اتاقش خاطره باران میشویم

هنوز موقع قدم زدن در این شهرک پر سکوت ، ردپای خنده‌ها ، اشکها، عشق‌ها ،دلگرفتگی‌ها و گلایه‌های آدمهایش به چشم میخورد

چه سکوت پر حرفی دارد این شهرک بسته شده

در این دنیا رهگذروار گذران کردم روزگارم را
به دنبال مفهوم امواج پر تلاطم زندگیم روانه ساحل تفکرم شدم
کنار ساحل قدم زدم و بعد قصری شنی درست کردم اما امواج ویرانش کرد

در ساحل زانو زدم و دنبال راهی برای چیره شدن بر امواج بودم

پیدا کردم

قایقی باید ساخت
باید انداخت به آب

رفتم از درخت ایمان قایقی محکم ساختم
و سوار بر آن به امواج حمله ور شدم

امواج هرچه بلند تر بودند من را بالاتر میبردند چرا که سوار بر قایق محکم ایمانم بودم

وسط دریای روزگار سرگردان بودم

باید فکری کرد
باید راهی یافت
رو به خورشید بزرگ
رو به مهتاب جهان

الیاف هدف را از دریا گرفتم و سوزن اراده را از وجودم ساختم و در آخر علم بافتن را برداشتم و شروع به بافتن بادبانم کردم

بادبانم را نصب کردم تا مرا عبور دهد و به مقصد برساند

دوستان و عزیزانم اکنون وسط طوفانم و چسبیده به قایق و بادبانم هستم تا عبورم دهند از این تلاطم

مقصد را که دریابم عزیزانم مفتخر به وجودم خواهند شد

برایم دعا پیشه کنید لطفا
که دعاهایتان باد موافقیست که مرا زودتر عبور میدهد
سپاس

#سدشکن

آنان که به حرف دل ما را به جهانی نفروختند
اندر خم یک پول سیاه شعله کشیدند به جانم


#سدشکن

تمام خنده‌هایم هم ز غمهایم خبر دادند

کمی بهتر بنگر که لبانم گریه باران‌ند

#سدشکن

سلام
من هم از امروز عضوی از محفل هستم.