آدمها به هر حال شما را...
قضاوت خواهند کرد.
زندگیتان را صرف.
تحت تاثیر قرار دادن دیگران نکنید..
برای خودتان زندگی کنید نه قضاوت دیگران
آدمها به هر حال شما را...
قضاوت خواهند کرد.
زندگیتان را صرف.
تحت تاثیر قرار دادن دیگران نکنید..
برای خودتان زندگی کنید نه قضاوت دیگران
نمیدانم چند ده سال بعد، کجای زندگیام و با کدامین احساسها دست و پنجه نرم میکنم ولی به شدت مشتاقم آنقدر عمیق جوانی و شادابیام را زیستهباشم که با تماشای شادی و تفریح جوانترها عمیقا لبخند بزنم و با ذوق فریاد برآورم که: «من هم این شادی را زیستهام، تمام این خوشیها را، تمام این لبخندها و دوست داشتنها و به آغوش کشیدنها را من هم پیش از این تجربه کردهام.» میخواهم پیریام را بعد از یک جوانیِ پربار و عزیز، به رسمیت بشناسم. باید همه چیز را تجربه کنم، باید تا میتوانم ببینم و بشنوم و سفر کنم و دوست بدارم و به آغوش بکشم و برقصم و آزاد باشم. باید حواسم باشد هیچ حسرتی برای روزهای پیریام کنار نگذارم.
که پیری مطلوبترین دوران زندگیست، اگر جوانیِ خوشایندی از سر گذراندهباشی...
زندگی
سازِ دل است...
تو نوازندهٔ این
سازی و بس ...
تو اگر شاد زنی شاد شوی
گرچه باشی
چو قناری به قفس
ساز زندگیتون همیشه کوک..
من از این زندگی فقط آرامش میخواهم، فقط عشق میخواهم،
آرامشی عمیق،
و عشقی راستین.
میخواهم آرام باشم، آرام نفس بکشم
و آرام زندگی کنم.
و فاصله بگیرم از هرچیز و هرمکان و هرکسی که آرامش جهان مرا به هم میریزد. فاصله بگیرم از
خشم، نفرت، بیانصافی،
فاصله بگیرم از دروغ، دورویی، طمع...
و دور باشم از تلاطم و ناآرامیهای زمانه.
میخواهم آرام باشم، آرام بخندم و در نهایت آرامش به رؤیاهایی که دارم، جامهی واقعیت بپوشانم.
من از این زندگی فقط آرامش خواستهام، که آرامش مقصد تمام رفتنها، تلاش کردنها و رسیدنهاست....
باران قشنگی به زمین می بارد
امروز هوا عطر تو را کم دارد
من غیرتیم زود به این باد بگو
از موی پریشان تو دست بردارد....
رامین کامرانی : زیبا بود مرسی (gol) (gol) (gol)
Nazanin. A : (khoob) (gol)
A . : نیا باران زمین جای قشنگی نیست... من از اهل زمینم خوب میدانم که گل در عقد زنبور است ولی سودای بلبل دارد و ... پروانه را هم دوست میدارد!...!! نیا باران.... پشیمان میشوی از امدن.. زمین جای قشنگی نیست درون ناودان ها گیر خوا
دلم یک برف سنگین می خواهد.
از همان برفهایی که یک شب میخوابیدی وصبح ،تمام کوچه ها را سفیدی می گرفت صدای
سکوت تمام شهر را پر میکرد و
خانه،دلخواهترین جای شهر برایم میشد.دلم
یک برف سنگین میخواهد!
که دغدغه تعطیل شدن مدرسه
تمام آرزوی همان روزم باشد.
که صدای رادیو را بلند کنم و
خبر شنیدنش مرا از خود بی خود کندصبح تا غروب مشغول
درست کردن آدمی باشم که جنسش از برف است و تمام نگرانی
روزهای بعد خراب شدن و
آب شدن آدم برفی ام باشد
دلم همان روزها را میخواهد.
همان روزهای برفی ای که فاصله آرزو کردن تا برآورده شدن آرزوها
آنقدر کم و شدنی بود.
می خواهم برگردم و آرزو کنم تا بزرگ نشوم و همیشه دلم برف سنگین بخواهد...
دوستت دارم ،
اما برایِ خودم نمی خواهمت !
که خواستن ، عینِ خودخواهی است و داشتن ، عینِ از دست دادن ...
نزدیک تر نیا ! من سالهاست که از آدم های این شهر ، فاصله می گیرم .
کسانی را از دور دیده ام که بهترین بودند و نزدیک که می شدند ؛ خنجرهایشان را می دیدم که گلویِ اعتمادم را ذره ذره می برید ،
من از نزدیک شدن ها زخمی ام ... نزدیک تر نیا !
بگذار از دور تو را بخواهم ،
که انتظارِ امنیتِ آغوشِ تو شیرین است ، حتی اگر به بلندایِ یک عمر ،
حتی اگر برایِ «ابد» باشد ...
حرف دلN.A
♡ڪوچ ڪردم ڪہ دلم
♡را بہ ڪسے
♡نسپارم
♡حس
♡خوبیست
♡ڪہ من
♡این همہ
♡بےآزارم
♡عشق احساس
♡قشنگیست
♡ولی من
♡شخصا
♡دیدگاهی
♡متفاوت
♡به دو عاشق
♡دارم
♡خوش ندارم
♡بہ ڪسے
♡قولے و
♡قلبے بدهم
♡ڪہ بہ یڪ
♡حادثہ
♡روزے دل
♡از او بردارم
♡این دلیلیست
♡ڪہ در
♡این سفر تنهایے
♡از مسیرے
♡ڪہ بہ عشقے
♡برسد بے زارم
درسته ک اهنگها یک ترانه ثابت دارن..
اما برای هرکسی،
لابه لای تک تک ملودی ها و شعرها..
نام کسی پنهان شده که،
فقط خودش قادر به دیدن اون اسمه..
و دقیقا همون آدمه که باعث میشه..
براش ترانه..شعر یا آهنگ..
مفهوم دیگه ای بگیره..
تنهایی تان را با کسی قسمت کنین..
که سالها بعد شمارا..
همینگونه که هستید دوست بدارد..
با موی سپیدتان...
شیار زیر چشمتان
و لرزش دست و دلتان
دَر دورتَرین
فواصِل هَستی
نَزدیکتریٓن
مخاطبِ من باش جانان..