دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود و بهار بود و پنجره باز...
استاد شفیعی کدکنی رو به ما دانشجو ها :
خاک بر سرِ دانشجویی که عاشق نشود!
همين!
من دلم روشن است. روزى تو از راه میرسی، و كوچه بوى عطر تو را مىگيرد. ديوارها گُل مىدهند، پنجرهها عاشق مىشوند، و خانهام خوشبخت! آن روز براى تمام خستگىهايم، يک صندلى روبهروى تو كافیست ….⚘
و زندگی با تمام دردهایش، هنوز هم زیباست..
هنوز هم خورشید، لبخند میزند،
امید، هر صبح در زیر پوست سرد زمین، به جریان میافتد...
که امید، زیباست،
عشق، زیباست، طلوع، زیباست، شکفتن، زیباست،
و زندگی..
آه، زندگی با تمام دردهایش، هنوز هم زیباست..
نرگس صرافیان ⚘
✨زندگی فی نفسه نه جدی است و نه سرسری
✨نه خسته ڪننده است و نه جالب بلڪه موضوعی است ڪه به وضع خود ما بستگی دارد..
✨
خدا جان ؛
برای تمام شبهایی که به آدمهایت امید داشتم
و نا امیدم کردند و عجیب گریستم
مرا ببخش...
ببخش اگر حواسم پرت شد
و یادم نبود که جز بر تو امید بستن ابتدای نا امیدی و درد است...
خدا جان ؛
هر شب با لبهای ستارگانت مرا آرام ببوس...
که یادم بماند دل بردارم از
هر دلبری غیر از خودت...
mahshid ma : سلام محبوبیت تقدیمت