هر چه دلتان خواهد بفرمایید و بفرستید
چرا که از لحاظ روحی به تعداد زیادی
شما یک پیام ناشناس جدید دارید!
نیازمندم [لینک]

یک بحث جدید را شروع کردم » هنر دست تو چیه ؟ [لینک]

دلم میخواد شونه های خودمو بگیرم و بگم چته؟
چی خوشحالت میکنه؟
چرا هرکاری میکنم به چشمت نمیاد؟
چرا خوشحال نمیشی

یکم باهم مدارا کنید؛ زود عصبانی نشید، زود هر آدمی رو حذف نکنید، این شهر کثافت بوی تنهایی میده. اگه فکر می کنید درست می شه ترک نکنید. این روزا دیگه کسی حوصله ی آشنایی نداره، یه سری روزا و یه سری آدما دیگه تکرار نمی شن.

پشت نقاب بزرگسالی همه ما، کودکی است نیازمند عاطفه، گذشت، عشق، و ترسیده از تنهایی …

روزی به تلافیِ تمامِ قوی بودن‌ها، آغوشی خواهم گُزید و روی چهارخانه‌ی پیراهنی، گریه خواهم کرد.
روزی انصراف خواهم داد از ادامه دادن و جنگیدن، جایی میانه‌ی مسیر، خواهم ایستاد و به همه‌ی آن چیزی که هست، اکتفا خواهم کرد.
روزی خودم را به یاد خواهم آورد و به حرمتِ هیچ قوی بودنی؛ بغض‌هایم را نخواهم بلعید، اشتیاقم را کتمان نخواهم کرد، بیش از توانم نخواهم جنگید و خودم را برای تمام تلاش‌هایی که کرده‌ام، در آغوش خواهم کشید.
روزی اعتراف خواهم کرد خسته‌ام، دیگر به خودم سخت نخواهم گرفت، به شانه‌ای تکیه خواهم زد، نفسِ راحتی خواهم کشید و نگرانِ چیزی نخواهم بود...

شما پلیدی فحشا را فقط در تن زن می‌بینید، امّا از کنار فحشای خودتان در سیاست و اخلاق و رفتارهای گوناگون می‌گذرید و پلک چشمتان هم هیچ نمی‌پرد... آقای محترم!

- مواظب حرف‌هایت باش ...

شما با دیدن زنی که تن و روان خود را به پلیدی سپرده تا مثل شما شود و به میانتان راه یابد، خونتان به جوش می‌آید و در برابر تن بی‌حرمتش دیوانه می‌شوید، ولی در برابر تن بی‌حرمت وطن هیچ حسی ندارید. وطن من روسپی تاریخ است.

- مواظب حرف‌هایت باش ...

در دنيايى كه عشق و محبت و دوستى تاوان دارد! در روزگارى كه حوصله ها به دمى بند است... جايى كه دوست داشتن بشود زهر مار و درد بى درمان هواى خودت را خودت داشته باش!

مارتین آیدن حرف دل خیلیامونو خیلی قشنگ زده،‌ گفته: من، منم و نمی خواهم سلیقه ام را تابع قضاوت تمامی بشریت کنم

رها ، رها ، رها من

وسیع باش
تنها و سر به زیر و سخت ...