امشب که در هوای تو پَر می زند دلم
ای مهربانِ من تو کجایی و من کجا؟
امشب که در هوای تو پَر می زند دلم
ای مهربانِ من تو کجایی و من کجا؟
تــოـو بگو کجای قلب من
قرار گرفتی که اینگونه
توازن ضربانش را بر هم زدی ؟!❤️
بـــے مــــن، تـــــو
چــگــونــه اے نــدانــم
امـــا مــــن بـــے تـــــو
در آتــشـــم، خــدا دانــد و
مـــن...
در دامِ تو اُفتاده ام
و باز ، غَمی نیست
دیوانہ ے چشمان توام، ڪارِ ڪمی نیست
لاٰ حول وَ لاٰ
نـامِ تو آمـد بـہ زبانَم
شیرینِ من از نامِ تو بهتر قسمی نیست
عشــق همین اسـت
‹‹تُـــو›› می شوی
نیکترین ‹‹بَهـــانه››
برای تبِ تند قَلــبی که ‹‹مَجــنون›› توســت
دلم تو را میخواهد ،
پهلو به پهلویِ هم ،
چای بریزیم ،
از قوری احساس ،
به استکانِ کمر باریکِ عشق ،
با نعلبکی گسترده از مهربانی ،
و قند صداقت ،
نوش کنیم ،
کمی گپ بزنیم از سکوت و نگاه ،
با عطرِ نایابِ آدمی ات
انشايم كه تمام شد
معلم با خط كش چوبی اش زد پشتِ دستم
و گفت جمله هايت زيباست ...
گفتم اجازه آقا ...
پس چرا ميزنيد ؟!
نگاهم كرد ...
پوزخندِ تلخی زدو گفت:
ميزنم تا همیشه يادت بماند
خوب نوشتن و زيبا فكر كردن در اين دنيا
تاوان دارد
من به فرمان دلـــم دلبـــر نـوازی میڪنم
دلبرم شاید نداند عشق بازی می ڪنم
عاشقـانه می پرستم خال لبهایش، ولی
او نمیداند ڪه من مهمان نوازی میڪنم
مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود
به گردابی چو میافتادم از غم
به تدبیـرش امید ساحلی بود
دلی همدرد و یاری مصلحت بین
که استظهـار هر اهـل دلی بود
ز من ضایع شد اندر کوی جانان
چه دامنگیـر یا رب منزلی بود
هــــر کجای دنیا هم که هستی ،
هر روز خــندههایت را برایم پست کن ...
قلـب من برای زنـــده ماندن ؛
انگیـــــزه می خواهـــــد
هلنا . : وقتی دلتنگم بشقاب ها را نمی شکنم شیشه ها را نمی شکنم غــرورم را نمی شکنم دلت را نمی شکنم در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد ، این بغض لعنتی است