ترسم آخر زغم عشق تو دیوانه شوم،
بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم،
آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب،
نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب.
کنارم که باشی
نمی توانم شعر بگویم ! نگاهم که میکنی قافیه را می بازم …