ای انکه دوست دارمت،اماندارمت
جایت،همیشه دردل من دردمیکند...

چه فرقی میکندبودن ونبودنت؟!
چه فرقی میکنددیدن وندیدنت؟!
توازجنس خدایی بایدتورادوست داشت...

بوی تازگی میدهد
دوست داشتن بهارانه دلم
وچه آرام...
سبزمیشوند
شمعدانی های باغچه
ازنوازشهای دستانت
وقتی که بی وقفه...
میباردرگباردوست داشتنت
برتن پوش لحظه هایم...

من آن گیاه تشنه ام،که بامهربانیهای توزنده مانده ام......M

......

نامه ای مینویسم به تو....
میسپارم به بادمیدانم هرگزبه دستت نخواهدرسید
شایددر،دوردست کسی نامه رابازکندوبخواندجای تو،جای من
جای تمام روزهایی که بایدباشی ونیستی به حال من کمی اشک بریزد.....

.......

......

یک ساعت که افتاب بتابد خاطرآن همه شبهایی بارانی ازیادمی روداین است حکایت مااااا........فراموشی

باران،ناگهان ابراست
اشک،ناگهان عشق
من،ناگهان تو
وتوازکناراین همه ناگهان اهسته وآرام گذشتی....

خدایا....
امشب آغوشت رابه من میدهی؟...
برای گفتن چیزی ندارم..میشودمن
بغض کنم توبگویی:مگرخدایت نباشدکه اینگونه بغض کنی..
میشودمن بگویم خدایا...توبگویی:جان دلم....
میشودبیایی....تمنامیکنم....
گله دارم...ازکی نمیدانم...ازچی نمیدانم...
این روزهادردی برمن سنگینی میکند...
که نمیدانم دردش ازکیست وازچیست...!
خدایا...
دلم اطمینان میخواهد...واندکی آرامش...